یه روز بهم گفت:((میخوام باهات دوس باشم
آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.))بهش لبخندزدم
وگفتم:((آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی
تنهام.))یه روز دیگه بهم گفت:میخوام تا ابد باهات بمونم
آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.بهش لبخند
زدم و گفتم:آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.
یه روز دیگه گفت میخوام برم یه جای دور،جایی که هیچ
مزاحمی نباشه.بعدکه همه چیز رو به راه شد تو هم بیا
آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.بهش لبخندی زدم و گفتم:
آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.یه روز تو
نامه ش نوشت:من اینجا یه دوست پیدا کردم.
آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام.براش یه
لبخندکشیدم و زیرش نوشتم:آره میدونم
فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.یه روز یه نامه
نوشت و توش نوشت:من قراره اینجا بااین
دوستم تا ابد زندگی کنم.آخه میدونی؟من اینجا
خیلی تنهام.براش یه لبخندکشیدم و زیرش نوشتم:
آره میدونم.فکرخوبیه.من هم خیلی تنهام.
حالا دیگه اون تنها نیست و من هم از ابن بابت
خیلی خوش حالم و چیزی که بیشترخوش حالم
میکنه اینه که نمیدونم من هنوز هم خیلی تنهام.....

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمیکنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زندهباد ! تو آبروی همهی مردها را خریدهای ! من بهت افتخار میکنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بیاهمیتی مثل این که ما با کی رفت و آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشینمان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و …
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر میدی، چیه ؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر میدهم.

* اگه خونه تون دزد اومد و چماق نداشتید نگران نباشید ! یکی از کتابهای پیام نور رو بگیرید دستتون!
* اگه خواستید فندق و گردو و …بشکنید و سنگ دور و برتون نبود میتونید از کتابهای پیام نور استفاده کنید!
*اگه خواستید میخی رو به دیوار بکوبید به جای چکش میتونید از کتابهای پیام نور استفاده کنید!

یکی از لوازم تحریرای لوکس زمان ما از این پاککن هایی بود که یه سرش پاک میکرد اون یکی سرش جاروووو !!
حکم تبلت الآن رو داشت!
.
.
یه سوال داشتم. این چیتوز که نوشته رو چیپسش با طعم نمک دریایی، یعنی قبلا نمک هوایی میریخته؟
زمینی؟ زیرزمینی؟ زیر دریایی؟ مسئولین توضیح بدن

اصفهانیه داشته توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت میرفته که پلیس با دوربینش شکارش میکنه
و ماشینشو متوقف میکنه.
پلیسه میاد کنار ماشینو میگه: گواهینامه و کارت ماشینو بدین.
اصفهانیه میگه: من گواهینامه ندارم.
این ماشینم مالی من نیست.
کارتا ایناشم پیشی من نیست.
من صَحَبی (صاحب) ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندوق عقب.

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.مرد به سمت صومعه
حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر
کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز
نشنیده بود …

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!
در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید …
با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..
او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»
…..
…..
روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد!!

با دوس دخترم رفتيم خونه داييم.
پسر داييم که 6 سالشِ دستشو گرفت گفت بريم تو اتاقم اسباب بازيامو نشونت بدم.
بعدِ 10 دقيقه در حالي که طرف کبود شده از خنده اومد بيرون.
ميگم به چي ميخندي؟
میگه پسر داييت بهم ميگه اون به دردت نميخوره.به هم نمياين،با هم تفاهم هم ندارين
ولي ما داريم.تازه من از اون خوشتيپترم هستم.ولش کن بيا با من دوست شو
❤♡❤♡❤ ❤♡❤♡❤
