تاريخ : دو شنبه 30 بهمن 1391 | 8:33 | نويسنده : katayun-alone

تصاویری که ذهن شما را درگیر میکند





[ادامه مطلب]
تاريخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391 | 8:39 | نويسنده : katayun-alone

 

 


 
یک شب که من و دوست‌دخترم توی رختخواب مشغول ناز و نوازش بودیم. در حالی که احتمال وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر وبیشتر می‌شد یک دفعه خانم برگشت و به من گفت: من حوصله‌اش رو ندارم فقط می‌خوام که بغلم کنی !!

[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 13:16 | نويسنده : katayun-alone

از بچه‌های کودکستان سوال هوش زیر پرسیده شد:«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت می‌کند؟» به دقت به شکل نگاه کنید. 

 یک تست هوش خیلی باحال !!!!

جواب این تست هوش را می‌دانید؟

تنها دو جواب وجود دارد: «چپ» یا «راست»

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 12:38 | نويسنده : katayun-alone

 

در این تست  هوش اگر بتوانید ظرف ۳ ثانیه صورت مردی را در میان دانه های قهوه در عکس  پیدا کنید، نیم کره راست مغز شما، بهتر از افراد دیگر پرورش یافته است. اگر بین ۳ ثانیه تا یک دقیقه طول بکشد، نیم کره راست مغز شما به صورت عادی پرورش یافته است. اگه بین یک دقیقه تا سه دقیقه طول بکشد، یعنی سمت راست مغز شما کند عمل میکند و باید پروتئین بیشتری مصرف کنید. اگر هم بعد از سه دقیقه هنوز نتوانستید آنرا پیدا کنید،پیشنهاد میشود بیشتر به دنبال انجام اینگونه تست ها باشید تا آن بخش از مغزتان قوی تر بشود.

(صورت 1 دانه است پس به دنبال یک دانه باشید)

 

تست هوش,تست های هوش,هوش تست,تست هوش تصویری,تست هوش هیجانی


 


تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 12:34 | نويسنده : katayun-alone

 

دقت کنید, تو این تصویر چندتا حیوون هست ؟ اگر بتوانید ۲۵ حیوان را پیدا کنید نشان از هوش سرشار شماست. فراموش نکنید شما تنها ۱ دقیقه فرصت دارید تا هر ۲۵ حیوان را نام ببرید.

 

تست هوش,تست های هوش,هوش تست,تست هوش تصویری,تست هوش هیجانی


 


تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 12:31 | نويسنده : katayun-alone

 

 

تست هوش اول:

در این تست هوش، تصویر ۹ انسان مخفی شدن.

با پیدا کردن ۶ تصویر در این تست هوش،میتونی از داشتن یه هوش معمولی خیالتون راحت بشه.


 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 11:31 | نويسنده : katayun-alone

 

 

بهترين لحظات زندگي از نگاه چارلي چاپلين

 

To fall in love

عاشق شدن

 

To laugh until it hurts your stomach

.آنقدر بخندي كه دلت درد بگيره


 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 11:23 | نويسنده : katayun-alone

 

جملات زیبا, مطالب خواندنی

 

بخند

حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن رابلد نیستند

حتی اگر لبخندت ژست خشک وتانخورده ی آدم بزرگ ها رابهم بزند


 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 11:16 | نويسنده : katayun-alone

 

سرگرمی,جملات زیبا, جملات عاشقانه, دل نوشته

 

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

 

جملات عاشقانه, دل نوشته

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 11:14 | نويسنده : katayun-alone

 

این رسم روزگاره...

کسي را که خيلي دوست داري، زود از دست مي دهي **از آنکه خوب نگاهش کني. **از آنكه او را در آغوش بگيري . ** از آنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ، **از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي مثل پروانه اي زيبا، بال ميگيرد و دور مي شود ، و تو خيال ميكردي تا آخر دنيا مي توني هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا كني .

 

 

 

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:42 | نويسنده : katayun-alone

ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﯿﺎﻁ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ؟


ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﻭﯼ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺍﺵ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ


ﻃﻼﻕ ﺩﻫﺪ ؟


ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:40 | نويسنده : katayun-alone

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :


عزیزم چند روزه مادر بزرگت موبایلشو جواب نمیده . هرچی اس ام اس 

هم براش میزنم


باز جواب نمیده . آنلاین هم نشده چند روزه . نگرانشم .

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:38 | نويسنده : katayun-alone

روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته

باشه… شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه

که سفر خوبی داشته باشه… زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا

سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:37 | نويسنده : katayun-alone

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:36 | نويسنده : katayun-alone


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود

 

که این هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل

 

بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون

 

اینکه متوجه شود نامه را میفرستد …

 

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:35 | نويسنده : katayun-alone

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت

کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:33 | نويسنده : katayun-alone

ک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه.

بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی

هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.



[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:29 | نويسنده : katayun-alone

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.


آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.


در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان

نمی کردند

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:29 | نويسنده : katayun-alone

 


 

تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستن...موبایل یکی از اونا زنگ میزنه...مردی

 

 

گوشی رو بر میداره و روی اسپیکر میذاره و شروع به صحبت میکنه...همه ساکت میشن

 

 

و به گفت و گوی اون با طرف مقابل گوش میدن

مرد:بله بفرمایید...


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:27 | نويسنده : katayun-alone
خدا خر را آفرید و به اوگفت:

تو بار خواهی برد، از زمانی که 

تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی 

که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر 

پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو 

علف خواهی خورد و از عقل بی بهره 

خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی 

کرد و تو یک خر خواهی 

بود.


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:10 | نويسنده : katayun-alone

مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در

مورد وضعیت فعلیش می

پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:



[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 11:9 | نويسنده : katayun-alone


همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟

 


شوهر: قطعا نه!

 


همسر: چرا که نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟

 

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 10:19 | نويسنده : katayun-alone

 

 

 

سلامتی همه باباهای خوب ایرونی

 

 

با بابام داشتم جدول حل میکردم که گفتم : بابا نوشته دوست , عشق ,

 

 

 محبت و چهار حرفیه اتفاقا" دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و

 

 

الف. یه دفعه بابام گفت: فهمیدم عزیزم میشه بابا. با اینکه میدونستم

 

 

بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه! گفت :ببین اگه بنویسی بابا

 

 

 عمودیشم در میاد.  تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم

 

میشه بابا ولی اینجا نوشته چهار حرفی , ولی تو که حرف نداری!


تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:57 | نويسنده : katayun-alone

 

 

مادر مسعود برای دیدن پسرش مسعود به محل دیدن او یعنی لندن آمده

 

 

 

بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر به نام ویکی

 

 

 

زندگی می کند. کاری از دست خانم حمیدی برنمی آمد و از طرفی هم

 

 

 

اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. و به رابطه ی میان آن دو ظنین

 

شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد.


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:56 | نويسنده : katayun-alone


شام آخر مسیح

4جوک : من شدیداً توو کف اون فلاکس چایی و قوری و صفا سیتیه این رشته سانتی مانتالم !

شام آخر - اثر داوینچی


تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:54 | نويسنده : katayun-alone



اشک شوق

 

 

قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
 دختر: می‌خوای از پیشت برم؟


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:53 | نويسنده : katayun-alone

با افزایش قیمت دلار علوفه هم گران شد !

کاریکاتور گاو


تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:43 | نويسنده : katayun-alone
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:40 | نويسنده : katayun-alone
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:38 | نويسنده : katayun-alone

 


 

پینوکیو


1- کار که عار نیست!
2- همه ادما زیبایی خاص خودشون رو دارن


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:38 | نويسنده : katayun-alone

 


واقعیت زندگی


دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن !
هر کسی امکان داره یه وقتی به واقعیت های زندگی برسه !!!
سخت نگیر...


تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:12 | نويسنده : katayun-alone
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 9:6 | نويسنده : katayun-alone

 

- مشترک گرامی چه خبر؟
مامان بابا خوبن؟،
علی کوچولو چه طوره؟
الهی ایرانسل قربونش بره.

 

 


 

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 8:42 | نويسنده : katayun-alone
تاريخ : دو شنبه 23 بهمن 1391 | 8:39 | نويسنده : katayun-alone

تا حالا دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟
←←←←←←←←←← تا حالا دقت کردین؟ 1 →→→→→→→→→→
تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟
 ←←←←←←←←←← تا حالا دقت کردین؟ 1 →→→→→→→→→→تا حالا دقت


[ادامه مطلب]
تاريخ : شنبه 21 بهمن 1391 | 9:50 | نويسنده : katayun-alone

اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه؟؟؟؟؟ 1- بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد) 2- ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد 3- شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد پس به این نتیجه می رسیم که: پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن

********************


[ادامه مطلب]
تاريخ : شنبه 21 بهمن 1391 | 9:37 | نويسنده : katayun-alone

مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد

زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!

مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد



[ادامه مطلب]
تاريخ : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | 12:46 | نويسنده : katayun-alone


*تحقیرت هم کنم کافـــی نیست
تفریقت میکنم از تمام زندگی ام

 


*نبودنت هستیمو نابود میکرد
ولی حالا بودنت . . .
میشه نباشی ؟ ؟ ؟

 



[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 13:7 | نويسنده : katayun-alone

هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی

به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده

به این فکر کن که اون چقدر به تواعتماد داشته . . .

 


[ادامه مطلب]
تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 12:58 | نويسنده : katayun-alone

 

 

نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !

 

امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .

 


 

معلم گفت{الف}گفتم او.معلم گفت{ب}گفتم با او.معلم گفت{پ}گفتم پیش او.معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگو